موقعیت:
من و حامی تنها توی خونه. حامی مشغول انجام تکالیف و من هم بصورت دراز کشیده روی زمین مشغول صحبت با تلفن.
یک لحظه نگاهم به سقف می افته می بینم 3 وجب اونور تر از بالای سر بنده سوسکی مشغول تفریح و راهپیمایی می باشند. حرف زدن با تلفن یادم میره و جیییییییییییییییییییییییغ می کشم حامی پاشو بکشش.![](http://www.kolobok.us/smiles/light_skin/ireful3.gif)
حامی میره از آشپز خونه تجهیزات میاره. حشره کش و دمپایی و .......![Gun Touting](http://www.millan.net/minimations/smileys/guntootsmiley.gif)
انقدر جیغ و داد میکنم که دوستم داد میزنه قطع کن برو یه فکری به حال سوسکه کن.
تا حامی بره و بیاد سوسکه هم اومده جلوتر. تا میاد بزندش ....... داد میزنم که نــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه.![](http://www.millan.net/minimations/smileys/screaming.gif)
مشکل اینجا بود که سوسکه روی سقف دقیقا بالای سر من بود. اگر می زدش می افتاد پایین و جنازه با بنده مماس می شد.![](http://dingo.care2.com/c2c/emoticons/shakinghead.gif)
حامی میگفت داره خودش را می خارونه صبر کن الان میره اونور ........................... آهان یه ذره اومد جلوتر.
حامی شروع می کنه به دست زدن و تشویق کردن سوسکه:
_: برو برو. برو برو. سوسکه برو.
بدو برو (ریتمیک بخوانید)
یک لحظه نگاه می کنم می بینم دقیقا face to face شدیم. بنده را تصور کنید در حال سکته
...... که الان سوسکه هول میشه می افته پایین.
_: نخوووووووووووون حامی بیا دست منو بگیر بشینم، بعد بکشش.
تا میاد دستم را بگیره یادم می افته یه دستش تو گچه.
پشیمون میشم.
میگم نه بلند نمیشم.![](http://www.kolobok.us/smiles/big_he_and_she/girl_nea.gif)
اصرار می کرد دستت را بده من بلندت می کنم.
دلم نیومد. گفتم نه.
خدایا چی کار کنم؟؟؟؟؟؟ اینم که جا خوش کرده بود و از جاش تکون نمی خورد. اگر یه کم می رفت اونور تر می تونستیم بکشیمش. اما لامصب از جاش تکون نمی خورد.![](http://www.millan.net/minimations/smileys/evilsmile.gif)
تنها فکری که به سرم رسید این بود که : یه چادر بیار بنداز روی من بعد بکشش.
چادر را انداخت.
_: حالا بکشمش؟
گوشه چادر را میزنم کنار
می بینم یه چند قدمی زحمت کشیدن رفتن اونور.
_: بززززززززززززنش.
حامی ضربه را وارد می کنه و من از زیر چادر جیغ می کشم.![](http://www.kolobok.us/smiles/personal/wild.gif)
_: کجا افتااااااااااااااااااااد؟
_: نترس بیا بیرون. اونور افتاد
این هم ماجرای تنهایی من و حامی و سوسک بد جنس.